
وقتی صحبت از پیکسار میشود، معمولاً بحثها حول احساسات عمیقی میچرخد که آثار این استودیو در دل مخاطبان ایجاد میکند. صحنههای آغازین «بالا» (Up)، سکانس ابتدایی «در جستجوی نمو» و پایان نفسگیر «داستان اسباببازی ۳» همواره در صدر این گفتگوها هستند. اما در میان این تاریخ پربار، صحنههای بامزه، لطیف و حتی عجیب زیادی وجود دارد که کمتر مورد توجه قرار گرفتهاند.
همزمان با اکران «ماشینها ۳»، نگاهی داریم به مجموعهای از لحظات underrated در فیلمهای پیکسار که هرکدام نشان میدهند این استودیو چگونه میتواند در چند ثانیه ما را بخنداند، متاثر کند یا غافلگیر سازد.
«Partly Cloudy» – لحظهای که لکلک لباس فوتبال میپوشد
در این انیمیشن کوتاه، رابطه میان یک ابر خالق حیوانات خطرناک و لکلکی که با وجود آسیبها همچنان وفادار میماند، محور ماجراست. زمانی که لکلک برای ادامه دوستی با ابر، با زره و کلاه فوتبال برمیگردد، پیکسار در چند ثانیه یک دوستی عمیق و بامزه را به تصویر میکشد؛ لحظهای که کمتر دیده شده اما بسیار تأثیرگذار است.
«داستان اسباببازی» – مواجهه تاریخی باز لایتیر با واقعیت
باز که تا پیش از این خود را یک فضانورد واقعی میدانست، ناگهان با دیدن تبلیغ اسباببازیاش در تلویزیون فرو میریزد. این لحظه، یکی از تکاندهندهترین و عمیقترین صحنههای پیکسار است؛ نقطهای که شخصیتش از اعتمادبهنفس مطلق به بحران وجودی میرسد.
«والئی» – معرفی شخصیت M-O و واکنش او به آلودگی
در میان عاشقانه رباتها و پیام زیستمحیطی فیلم، ربات کوچک M-O یک قهرمان کمتر شناختهشده است. واکنش اغراقآمیز او به آلودگی والئی، بدون حتی یک کلمه دیالوگ، به شکلی دقیق شخصیتپردازیاش را کامل میکند و از لحظات کمدی کمنظیر فیلم است.
«شرکت هیولاها» – نسخه موزیکال «پس آن چیز را برگردان»
اگرچه اجرای بداهه مایک مشهور است، اما نسخه موزیکالی که در سکانس «خارج از قاب» ساخته شده، از کمتوجهترین لحظات در کل مجموعه است؛ نمایشی که با بازی درخشان بیلی کریستال تبدیل به یک شوخی بینظیر شده است.
«دانشگاه هیولاها» – ورود مامان اسکویشی وسط مراسم عضویت
دیدار با مادر اسکویشی در زیرزمین خانهاش، زمانی که با روشن کردن چراغ مراسم عضویت مایک و سالی را خراب میکند، یکی از خندهدارترین و آشناترین لحظات این پیشدرآمد است؛ صحنهای که خجالت نوجوانی را کاملاً زنده میکند.
«شجاع» – نبرد خرس
با وجود انتقادهایی که به فیلم وارد شد، صحنه نبرد خرس در «Brave» از لحظات حماسی کمتر مورد توجه پیکسار است. این سکانس یکی از معدود لحظاتی است که لحن بالغ و فانتزی فیلم به اوج میرسد و میتوانست مسیر دیگری برای فیلم رقم بزند.
«داستان اسباببازی ۲» – شوخی «وقت گذراندن با بابا»
در سفر باز به فروشگاه اسباببازی، لحظهای کوتاه اما فوقالعاده درباره رابطه پدر و پسر رقم میخورد؛ صحنهای کاملاً کمدی که با بازی هوشمندانه تیم آلن جذابتر هم میشود و کمتر درباره آن صحبت شده است.
«Inside Out» – کمککردن پسرهای خیالی به شادی
مفهوم «کارخانه تولید پسر خیالی» بهتنهایی بامزه است، اما لحظه فداکاری آنها برای کمک به «Joy» از underratedترین سکانسهای فیلم است. این صحنه حتی پلی نمادین میان دوران کودکی رایلی و ورودش به نوجوانی ایجاد میکند.
«در جستجوی دوری» – لحظه پیروزی جرالد روی صخره
جرالد، شیر دریایی دستوپاچلفتی و مهربان فیلم، زمانی که موفق میشود بر خلاف خواسته دوستانش روی صخره بنشیند، لحظهای بامزه و فراموشناشدنی میسازد. او نماد تمام آدمهایی است که روزی از سد «نگهبانان دروازه» عبور میکنند.
«شگفتانگیزان» – جمله طلایی ادنا مود
«به عقب نگاه نمیکنم عزیزم، باعث میشود از حال غافل شوم.»
این جمله کوتاه ادنا مود در پاسخ به آقای شگفتانگیز، یکی از تأثیرگذارترین دیالوگهای فلسفی پیکسار است؛ توصیهای درباره رشد، رها کردن گذشته و ادامه مسیر.
«بالا» – خراب شدن صدای آلفا
در میان صحنههای مشهور فیلم، لحظهای که قلاده آلفا خراب میشود و صدای او بهطور ناگهانی بامزه و بیخطر میشود، یکی از بهترین شوخیهای پیکسار است؛ ترکیبی هوشمندانه از تضاد شخصیت و طنز فیزیکی.
«راتاتوی» – لقمهای که آنتون ایگو را به کودکی میبرد
وقتی منتقد سختگیر پس از چشیدن راتاتویِ رِمی به گذشتهاش پرتاب میشود، یکی از انسانیترین لحظات سینمای پیکسار رقم میخورد. این صحنه نماد قدرت خاطره و تأثیر هنر بر انسان است؛ لحظهای که بسیاری آن را دستکم گرفتهاند.















