
در چهار قسمت نخست سریال ترسناک «It: Welcome to Derry»، موجود اهریمنی معروف داستان، که قوم شوکوپیوا آن را «گالو» مینامند، در قالبهای وحشتناک مختلفی ظاهر شده است؛ از نوزادی شیطانیِ پرنده تا موجودی شبیه «رحم دندانهدار». با این حال، دلقک معروف یعنی پنیوایز تا مدتها به شکل مستقیم دیده نمیشد.
حوادث سال ۱۹۶۲ که محور روایت سریال هستند، نسبت به نسخههای سینمایی اندی موشیِتی بسیار خشنتر هستند و پنیوایز در این چرخه تغذیهای با بیرحمی کودکان را تعقیب و تکهتکه میکند.
در حالی که بزرگسالان مثل همیشه حرفهای کودکان را نادیده میگیرند، سرهنگ لروی هنلون (ژوان آدپو) پس از حملهٔ موجود به ویل (بلیک کامرون جیمز) ناچار میشود حقیقت را بپذیرد. او به همراه گروهی از مردان طبق برنامهای که منبع آن قسمت چهارم بود، وارد فاضلابهای زیر خیابان نیبولت میشوند؛ جایی که مشخص شده زندان گالوست.
در همین زمان، بچهها به مخفیگاه خود بازمیگردند و با اتفاقی عجیب روبهرو میشوند: متی (مایلز اکهارت)، کودکی که ناپدید شدنش جرقه حوادث سریال بود، ظاهراً از فاضلاب فرار کرده است.
او ادعا میکند پنیوایز بعضی قربانیان را زنده نگه میدارد تا از ترس آنها تغذیه کند و فیل (جک مولوی لگو) هنوز نمرده است. متی به دلیل ترس و سوءرفتار پدرش، حاضر به بازگشت به خانه یا مراجعه به پلیس نیست. با اصرار لیلی (کلارا استک)، او reluctantly موافقت میکند تا بچهها را برای نجات فیل به دل فاضلاب ببرد.
اینجاست که سریال پس از چند قسمت تعلیق، سرانجام پنیوایز با بازی بیل اسکارسگارد را در قالب واقعی خود نشان میدهد و نتیجهای بهشدت هولناک رقم میخورد.
بازگشت اسکارسگارد؛ پنیوایزی که همچنان تجسم خالص شر کیهانی است
پنیوایز دوباره حقهٔ کلاسیک خود را برای شکار بچهها اجرا میکند؛ همان تقلید از ظاهر و صدای یکی از آنها برای جلب اعتماد. مشابه اتفاقی که در نسخه سینمایی «It» با سوءاستفاده از چهره جورجی برای فریب بیل رخ داد. اما برخلاف «بازندگان» (Losers Club) که با این ترفند آشنا بودند، لیلی و دوستانش غافلگیر میشوند. متی تقلبی شروع به آواز خواندن میکند و ناگهان به دلقک رقصان مبدل میشود؛ کابوسی واقعی آغاز میشود و بچهها وحشتزده فرار میکنند.
حتی تیم افراد مسلح هنلون هم شانسی ندارد؛ پنیوایز با بهرهگیری از عمیقترین ترسهای هر یک از آنها، گروه را از هم میپاشد. بازی اسکارسگارد مانند همیشه تأثیرگذار است و حضور کوتاه او بلافاصله تنش را به اوج میرساند.
با نمایان شدن جسد واقعی و پوسیدهٔ متی، پنیوایز از ترس جمعی گروه لذت میبرد و لیلی را در گوشهای به دام میاندازد. درست در لحظهای که دلقک آروارهٔ خود را برای دریدن او باز میکند، سلاح «ستارهشکلی» نجاتبخش میشود. این برخورد کوتاه اما تکاندهنده روشن میکند که از این پس اوضاع بسیار وخیمتر خواهد شد.
حتی وقتی پنیوایز جلوی دوربین نیست، همچنان عامل فجایع وحشتناک است. او دیک هالوران (کریس چاک) را فریب میدهد تا جعبه پاندورایی ذهنی را بگشاید و ناخواسته باعث مرگ شریک هنلون، روسو (رودی مانکوسو)، میشود. هرچند هنلون و بچهها موفق میشوند از فاضلاب فرار کنند، اما اکنون مشخص است که پنیوایز تصمیم گرفته آشکارا در شهر دِری جولان بدهد این بار بهعنوان دلقک رقصان شیطانی در روشنای روز.




