اخبار فیلم و سریال

فصل سوم سریال Foundation یکی از بزرگترین اشتباهات سریال Game of Thrones را برطرف می‌کند

همان‌طور که داستان «Foundation » در گستره‌ای از قرون و اعصار روایت می‌شود، ریشه‌های آن نیز به آغازهای ادبیات علمی-تخیلی مدرن بازمی‌گردد؛ زمانی که آیزاک آسیموف، داستان‌های اولیه این مجموعه را نوشت.

از همان ابتدای تماشای هر قسمت، ذهن بیننده ناخودآگاه به سمت آثار ژانری چون «جنگ ستارگان»، «تل‌ماسه» و حتی «ماتریکس» کشیده می‌شود. در واقع، دنیای فوق‌العاده پیچیده (و به طرز اغراق‌آمیزی علمی-تخیلی) این سریال، گاه با دنیای اسطوره‌ای جی.آر.آر. تالکین در کتاب «سیلماریلیون» برابری می‌کند.

اما فصل سوم بالاخره برگ برنده‌ای را رو کرده که مدت‌ها انتظارش می‌رفت: معرفی شخصیت قاتل و مرموز «مول» (The Mule)؛ و انتخاب بازیگری الهام‌بخش برای این نقش باعث شده که یاد یک سریال جاه‌طلبانه دیگر بیفتیم — با این تفاوت که «بنیاد» این بار مسیر را درست پیموده است.

«بنیاد» تصویری درست‌تر از «یورون گری‌جوی» به ما می‌دهد

Foundation Season 3 Fixes One of Game of Thrones Biggest Mistakes 2

ژانر فانتزی شاید در ظاهر چندان با سریالی چون «بنیاد» هم‌راستا نباشد، اما معرفی پیلُو اسبک (Pilou Asbæk) به‌عنوان ضدقهرمان اصلی داستان، ناگزیر بار معنایی خاصی از «بازی تاج‌وتخت» را به همراه دارد. این بازیگر دانمارکی برجسته، بیشتر با ایفای نقش «یورون گری‌جوی» از فصل ششم سریال HBO شناخته می‌شود — انتخابی درخشان برای شخصیتی کاریزماتیک و شرور که در رمان‌های «ترانه یخ و آتش» جورج آر.آر. مارتین، از محبوبیت (یا در واقع، نفرتِ دوست‌داشتنی) زیادی برخوردار بود. متأسفانه، محدودیت‌های اقتباس تلویزیونی باعث شد که تصویر اولیه از یورون در سریال به شدت ضعیف باشد، به حدی که در فصل‌های بعدی ناچار به بازطراحی کامل این شخصیت شدند.

در حالی که یورون هرگز نتوانست به پتانسیل واقعی‌اش در سریال برسد، اسبک در نقش «مول» موفق به جبران آن اشتباهات شده است. بازی چندلایه، جذاب و بی‌ثبات او یکی از برجسته‌ترین نقاط قوت فصل سوم تا اینجای کار به شمار می‌رود. با توجه به شباهت‌های جالب میان این دو شخصیت، می‌توان گفت «بنیاد» سرانجام یکی از بزرگ‌ترین اشتباهات «بازی تاج‌وتخت» را اصلاح کرده است.

یک دزد دریایی کاریزماتیک که داستان را دگرگون می‌کند

رهبر دزدهای دریایی که در میانه راه به داستان وارد می‌شود، با حضور پررنگ خود تمام توجه‌ها را می‌رباید و به عامل بی‌نظمی بدل می‌شود؟ اگر این روایت برای‌تان آشناست، احتمالاً به این دلیل است که پیلُو اسبک علاقه خاصی به این‌گونه شخصیت‌ها دارد. البته، «یورون» در «بازی تاج‌وتخت» و «مول» در «بنیاد» نسخه‌های کپی‌شده‌ای از هم نیستند. از منظر بازیگری، اسبک در این دو نقش با زبان بدن، لحن، و ادای دیالوگ‌های متفاوت ظاهر شده است. اما وقتی به نقش داستانی آن‌ها نگاه می‌کنیم، شباهت‌ها غیرقابل انکارند.

این شباهت‌ها فصل سوم «بنیاد» را به تماشایی‌ترین گزینه برای طرفداران ناامیدشده‌ی «بازی تاج‌وتخت» بدل کرده است. از همان سکانس آغازین فصل، «مول» بدون آنکه دستی بالا ببرد، با یک کودتا سیاره «کالگان» را به تصرف خود درمی‌آورد. این اتفاق، یادآور دو لحظه کلیدی از فصل ششم «بازی تاج‌وتخت» است؛ جایی که یورون، برادرش «بالون» را از پلی طوفانی به پایین می‌اندازد و پس از آن در «کینگزمووت» تاج و تخت جزایر آهن را تصاحب می‌کند.

از سوی دیگر، قدرت ذهنی مول برای کنترل احساسات و افکار دیگران، یادآور توانایی‌های ماورایی (و تا حدی پنهان‌مانده) یورون در کتاب‌های مارتین است؛ از رؤیاهای پیش‌گویانه گرفته تا جادوی سیاه و شاید حتی کنترل ذهن. حتی نام مستعار «چشم کلاغ» و کشتی جنگی‌اش «سایلنس» (Silence) — که خدمه‌اش را پس از بریدن زبان‌های‌شان به خدمت گرفته بود — هم‌راستا با نام مستعار «مول» و کشتی عظیمش «بلکتانگ» (Blacktongue) است.

گویی سرنوشت تصمیم گرفته اشتباهات گذشته را جبران کند: هم تصویر ترسناک و اصیل‌تری از مول برای هواداران آسیموف ارائه دهد، و هم نسخه‌ای کامل‌تر از یورون گری‌جوی خلق کند؛ نسخه‌ای که نزدیک‌تر به تخیل هواداران است.

یورون و مول: نمایندگان هرج‌ومرج با عقده خدایی

Foundation Season 3 Fixes One of Game of Thrones Biggest Mistakes 3

در قسمت سوم فصل سوم «بنیاد»، تفاوت‌های میان این دو شخصیت کمرنگ‌تر می‌شود، به‌ویژه وقتی انگیزه‌های واقعی «مول» آشکار می‌گردد. در یکی از صحنه‌ها، او در باشگاه خود با «توران مالو» (Cody Fern)، میلیونرِ خوش‌گذران، بازی توهین‌آمیز عجیبی را آغاز می‌کند؛ لحظه‌ای که به شدت تداعی‌گر فضای «بازی تاج‌وتخت» است — حتی تا جایی که او شروع به زنده‌زنده پوست کندن قربانی‌اش می‌کند؛ کاری که احتمالاً «روس بولتون» هم از آن لرزه به تنش می‌افتاد (البته شاید نه!).

اما لحظه تعیین‌کننده واقعی زمانی است که مذاکرات میان او و «بردر دی» آینده (Cassian Bilton) به شکست می‌انجامد. در جریان یک درگیری خشونت‌بار، «مول» در کنار یکی از قربانیان متوقف می‌شود و از سنگینی مسئولیت‌هایش گلایه می‌کند. او اعتراف می‌کند که گاهی حس می‌کند زندگی‌اش در کنترل خودش نیست و هر قدمی که برمی‌دارد، بخشی از یک مسیر از پیش تعیین‌شده است.

یورون هم خود را پادشاهی می‌داند که سرنوشت بر سلطنتش مهر زده است. هر دو شخصیت، دارای عقده خدایی هستند و همه اعمال شرورانه‌شان را با این توجیه که «برای این کار برگزیده شده‌اند»، توجیه می‌کنند. در کتاب‌های هنوز کامل‌نشده «ترانه یخ و آتش»، یورون به دنبال ازدواج با «دنریس تارگرین» است تا با اژدهایانش تمام وستروس را تسخیر کند. در همین حال، جاه‌طلبی‌های مول هم کهکشانی‌تر از آن است که کسی جز «بردر دان» و «گال دورنیک» بتواند آن را درک کند. هر دو نشان می‌دهند که ترکیبی از کاریزما، سادیسم، و خودبزرگ‌بینی تا چه اندازه می‌تواند خطرناک باشد.

برخلاف «بازی تاج‌وتخت»، سریال «بنیاد» هنوز فرصت دارد تا داستان مول را به سرانجامی شایسته برساند و حق مطلب را درباره بازی درخشان اسبک ادا کند. با توجه به عملکرد موفق سریال تا اینجا، می‌توان امیدوار بود که این بار پایان خوش‌تری در انتظارمان باشد.

نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا