نقد فیلم “من میدانم تابستان گذشته چه کردی”: بازگشت به ریشههای اسلشر!

فیلم “من میدانم تابستان گذشته چه کردی” (I Know What You Did Last Summer) جایگاه ویژهای در ژانر وحشت دارد. نه به خاطر نوآوری، بلکه به عنوان نمادی از فرصتطلبی استودیوهای اواخر دهه ۹۰ میلادی که از هیجان و اضطراب نوجوانی تغذیه میکردند. این فیلم که اقتباسی آزاد از رمان هیجانانگیز لوئیس دانکن با همین نام بود، با فیلمنامهای از کوین ویلیامسون، که در آن زمان نویسندهای نوظهور محسوب میشد، ساخته شد. ابتدا، کلمبیا پیکچرز این پروژه را کنار گذاشت، اما پس از موفقیت چشمگیر ویلیامسون با فیلم “جیغ” (Scream) و آغاز رنسانس ژانر اسلشر، “من میدانم تابستان گذشته چه کردی” با عجله احیا شد.
نوستالژی و واقعیت: تفاوت بین خاطرات و حقیقت
با این حال، نوستالژی اغلب خاطرات ما را زیباتر جلوه میدهد و لبههای خشن واقعیت را نرم میکند. “من میدانم تابستان گذشته چه کردی” از نظر منتقدان موفقیتآمیز نبود و دنباله آن، “هنوز میدانم تابستان گذشته چه کردی” (I Still Know What You Did Last Summer)، حتی بدتر عمل کرد. اکثریت مردم حتی از وجود فیلم “همیشه میدانم تابستان گذشته چه کردی” (I’ll Always Know What You Did Last Summer) بیخبرند و تعداد کمی هم سریال اقتباسی آن را در پرایم ویدیو دیدهاند (با این حال، بازیگران سریال فوقالعاده بودند).
این واقعیت تاریخی نشان میدهد که ادعای ورود کارگردان جنیفر کایتین رابینسون (کارگردان “شیرین/شرور”، “انتقام بگیر”، “ثور: عشق و تندر”) به قلمروی مقدس با دنباله میراثی “من میدانم تابستان گذشته چه کردی” کمی تجدیدنظرطلبانه است. مهم است که مضحک بودن دنیایی را که او در آن قدم میگذارد، به خاطر بسپاریم.
بازگشت یک قاتل: داستان “من میدانم تابستان گذشته چه کردی”
این فیلم یک بازگویی هوشمندانه از تاریخ است. پس از جشن نامزدی دانیکا (مدلین کلاین) و تدی (تایریق ویترز)، زوج ثروتمند و با نفوذ، آنها به همراه دو دوست قدیمیشان، آوا (چیس سوی واندرز) و میلو (جونا هاور-کینگ)، برای تماشای آتشبازی چهارم ژوئیه به بهترین نقطه در ساوتپورت، کارولینای شمالی میروند. آنها دوست جدا شدهشان، استیوی (سارا پیجون) را نیز دعوت میکنند تا برای تجدید خاطرات به آنها بپیوندد. متأسفانه، این گروه ناخواسته باعث تصادفی میشوند که به مرگ یک مرد ناشناس منجر میشود. به لطف نفوذ پدر تدی، همه آنها بدون هیچ عواقبی، به جز بار گناهی سنگین، از مهلکه میگریزند.
یک سال بعد، استیوی و دانیکا بهترین دوستان در ساوتپورت هستند. دانیکا پس از جدایی از تدی (که غرق در الکل روی قایق تفریحی خانوادهاش است) دوباره نامزد کرده است. گناه آوا به صورت روابط جنسی خشن با غریبهها خود را نشان میدهد (تا جایی که مجازات را طلب میکند چون “لیاقتش را دارم”)، در حالی که میلو سعی میکند نقش ری برانسون سال ۱۹۹۷ را بازی کند؛ یعنی فقط “آنجا” حضور دارد. همانند وقایع تقریباً ۳۰ سال پیش، دانیکا کارتی دریافت میکند که ادعا میکند “میداند تابستان گذشته چه کرده است” و بلافاصله تعداد قربانیان شروع به افزایش میکند.
سکانس میانی عالی پرده سوم را نجات میدهد
پرده سوم (لحظه آشکار شدن هویت قاتل) ممکن است دارای ضعفهایی باشد. با این حال، جذابیت نیمه ابتدایی فیلم به قدری بالاست که احتمالاً این نقص کمتر به چشم میآید. چنانچه این بخش از فیلم برای شما حائز اهمیت است، ممکن است ارزیابی شما از فیلم اول نیز چندان مثبت نباشد؛ نکتهای که کاملاً طبیعی است و بسیاری از مخاطبان نیز چنین دیدگاهی دارند. اما، در صورت تردید، یک سکانس در میان تیتراژ پایانی وجود دارد که به مراتب از صحنههای پس از تیتراژ اجباری در فیلمهای دنیای سینمایی مارول تأثیرگذارتر است. این سکانس به تنهایی قادر است لحن کلی و برداشت از فیلم پیشین را به طور کامل بازتعریف کند.