نقد و بررسی

سه‌گانه عاشقانه نرگس آبیار؛ از شبی که ماه کامل شد تا سووشون و بامداد خمار!

در سینما، فرقی ندارد فیلم‌ساز در چه ژانری فعالیت می‌کند؛ یک عشق مستحکم و باورپذیر می‌تواند قلب هر داستانی را شکل دهد. نرگس آبیار از جمله کارگردانانی است که این اصل را به‌خوبی درک کرده و در آثار خود به آن جان داده است. او در سه اقتباس شاخص خود — «شبی که ماه کامل شد»، «سووشون» و تازه‌ترین اثرش «بامداد خمار» — روایت‌های عاشقانه را به بستری برای بیان مفاهیم اجتماعی، سیاسی و انسانی بدل کرده است.


«شبی که ماه کامل شد»؛ عاشقانه‌ای در دل هراس و افراط‌گرایی

Narges Abyars romantic trilogy 2

فیلم «شبی که ماه کامل شد» که بر اساس داستانی واقعی ساخته شد، در ظاهر می‌توانست صرفاً یک تریلر جنایی یا سیاسی باشد؛ اما آبیار با رویکردی انسانی، آن را به تراژدی یک عشق قربانی ایدئولوژی تبدیل کرد.
در این فیلم، عشق میان فائزه و عبدالحمید، نه تنها بستر روایت بلکه نقطه‌ی انفجار عاطفی داستان است. آبیار نشان می‌دهد که چگونه افراط‌گرایی مذهبی می‌تواند زیباترین احساس انسانی را به فاجعه بدل کند — و از همین زاویه، اثرش به یکی از ماندگارترین عاشقانه‌های سینمای معاصر ایران تبدیل می‌شود.


«سووشون»؛ پیوند عشق و ظلم‌ستیزی

Narges Abyars romantic trilogy 3

در اقتباس تلویزیونی از رمان جاودانه سیمین دانشور، آبیار بار دیگر نشان می‌دهد که عشق می‌تواند در متن تاریخ و مبارزه زنده بماند.
«سووشون» گرچه در بستری تاریخی روایت می‌شود، اما مضمون مرکزی آن مقاومت در برابر ظلم و استبداد است. در این اثر، عشق میان یوسف و زری نه ابزاری برای فرار از واقعیت، بلکه نیرویی برای ایستادگی در برابر آن است. آبیار با نگاهی شاعرانه و در عین حال واقع‌گرایانه، داستانی از درآمیختگی احساس و اندیشه را به تصویر می‌کشد — همان ترکیبی که امضای شخصی او در آثارش محسوب می‌شود.


«بامداد خمار»؛ عشق، طبقات اجتماعی و رنج زنان

Narges Abyars romantic trilogy 4

جدیدترین پروژه نرگس آبیار، اقتباسی از رمان محبوب «بامداد خمار» نوشته فتانه حاج‌سیدجوادی است؛ اثری که در دهه ۷۰ خورشیدی به یکی از پرفروش‌ترین رمان‌های فارسی بدل شد.
آبیار این‌بار به سراغ تضاد طبقاتی در بستر یک عشق زنانه رفته است؛ عشقی میان محبوبه، دختر اشراف‌زاده، و رحیم، نجار ساده‌دل. روایت تازه او، ضمن حفظ جوهر عاشقانه داستان، بر ابعاد اجتماعی و فرهنگی اختلاف طبقاتی تأکید دارد و بازتابی از دغدغه‌های همیشگی آبیار درباره موقعیت زن در جامعه سنتی ایران است.

از منظر سینمایی نیز «بامداد خمار» در مقایسه با «سووشون»، کنترل‌شده‌تر در میزانسن و شخصی‌تر در اقتباس جلوه می‌کند. کارگردان تلاش کرده تا ضمن وفاداری به متن اصلی، روایتی مستقل و امروزی خلق کند؛ روایتی که هم برای مخاطب نسل امروز جذاب است و هم برای دوست‌داران ادبیات کلاسیک فارسی.


جمع‌بندی: عشق به‌مثابه زبان مشترک آثار آبیار

در مرور سه اثر اخیر نرگس آبیار، یک ویژگی ثابت به‌روشنی دیده می‌شود: او از عشق به عنوان زبانی جهانی برای گفت‌وگو درباره رنج، ایثار و انسانیت استفاده می‌کند. در آثارش، عاشقانه‌ها نه تزئین روایت بلکه شالوده‌ی معنایی آن‌اند؛ پلی میان دردهای اجتماعی و احساسات انسانی.

بدین ترتیب، آبیار در مسیر اقتباس‌های خود، تنها به بازآفرینی متون ادبی یا واقعی نپرداخته، بلکه توانسته است با نگاه زنانه، شاعرانه و اجتماعی خود، تعریفی تازه از عشق در سینمای معاصر ایران ارائه دهد — عشقی که از دل رنج برمی‌خیزد و در حافظه مخاطب ماندگار می‌شود.

نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا