نقد و بررسی

نقد فیلم «یک نبرد پس از دیگری»: شاهکاری که از هم‌اکنون بوی اسکار می‌دهد!

فیلم جدید و جنجالی پل توماس اندرسون، «یک نبرد پس از دیگری» (A Battle After Another)، با بازی لئوناردو دی‌کاپریو و شان پن، نه تنها تحسین منتقدان را برانگیخته، بلکه به بحثی عمیق درباره‌ی خطرات تبدیل سیاست به “سبک زندگی” به جای “ابزار تغییر” تبدیل شده است. بسیاری از منتقدان، این اثر را یکی از جدی‌ترین مدعیان جوایز اسکار امسال می‌دانند.

جدال رادیکالیسم و فاشیسم در سایه استبداد

«یک نبرد پس از دیگری» روایتگر درگیری‌های خشونت‌آمیز میان «گروه ۷۵ فرانسوی»، یک سازمان سیاسی رادیکال، و یک دولت فاشیستی مصمم به پاکسازی نژادی است. این فیلم به عنوان یک دیدگاه پنهان اما خوش‌بینانه از چگونگی شکل‌گیری پیوندهای حمایتی در دل دوران استبداد ستایش شده است.

با وجود این، اندرسون در فیلم خود رویکردی متفاوت را در پیش می‌گیرد. این اثر فراتر از یک موضع‌گیری ساده علیه سیاست‌های کنونی (مانند سرکوب مهاجرت در آمریکا)، به بحثی ظریف‌تر و عمیق‌تر می‌پردازد: خطر تبدیل کنش سیاسی به یک جنبه از شخصیت و نه یک راهکار واقعی برای تغییرات جدی.

سیاست به مثابه سبک و شخصیت

فیلم به طرز گزنده‌ای نشان می‌دهد که نه گروه رادیکال ۷۵ فرانسوی و نه خود فیلم، علاقه خاصی به مهاجران به عنوان انسان یا مهاجرت به عنوان یک مسئله سیاسی نشان نمی‌دهند. هویت، سرنوشت و پس‌زمینه مهاجرانی که در اردوگاه‌های بازداشت گرفتارند، برای شخصیت‌ها اهمیتی ندارد.

تمرکز اصلی اندرسون بر این است که برای بسیاری از اعضای این گروه‌ها، سیاست به “سبک” تبدیل می‌شود. فیلم به وضوح نشان می‌دهد که جنبش ۷۵ فرانسوی عملاً شکست خورده است؛ ۱۶ سال بعد، “دنیا به شکل خیلی کمی تغییر کرده” و یکی از رادیکال‌های اصلی اعتراف می‌کند: “ما شکست خوردیم.”

پرفیدیا بورلی هیلز (با بازی تیانا تیلور)، یکی از اعضای کلیدی گروه، خشونت انقلابی را به عنوان توجیهی دائمی برای فرار از واقعیت‌های شخصی (مانند افسردگی پس از زایمان) می‌پذیرد. او اصرار دارد که دنیا حق بیشتری بر گردن او دارد تا خانواده‌اش.

تشنگی برای برتری و نمایش قدرت

این وسوسه شخصیت‌سازی از طریق سیاست، تنها مختص رادیکال‌ها نیست. سرهنگ فاشیست، استفان جی. لاکجا (با بازی شان پن) نیز به دنبال پیوستن به انجمن‌های مخفی برتری‌طلب است؛ او هم درست مانند پرفیدیا، در فعالیت‌های خود به دنبال یک “رسالت والاتر” و “احساس برتری” نسبت به سایر انسان‌هاست تا هوس‌های شخصی‌اش را توجیه کند.

فیلم با ارجاعاتی به تاریخ رادیکال دهه‌های ۱۹۷۰ و ۱۹۸۰ آمریکا (مانند گروه وِدِر آندرگراند) نشان می‌دهد که چگونه اقدامات خشونت‌آمیز سیاسی، امروزه بیش از آنکه شبیه به گروه‌های دارای ایدئولوژی روشن باشند، به شبیه افرادی تنها در جستجوی جلب توجه در رسانه‌های اجتماعی هستند، شبیه به هواپیماربایانی که در گذشته به دنبال شهرت فوری بودند.

نتیجه‌گیری: سیاست، جایگزین شخصیت نیست

«یک نبرد پس از دیگری» در نهایت به این نتیجه می‌رسد که اگرچه زنده نگه داشتن امید مهم است، اما سیاست، جایگزینی برای شخصیت‌های پایدار یا عشق خانوادگی نیست. این فیلم، مخاطب را به این چالش می‌کشد که تصمیم بگیرد: آیا ما صرفاً باید با تماشای صحنه‌های دراماتیک شوکه شویم، یا به دنبال “کار آهسته و صبورانه‌ای” باشیم که لزوماً دراماتیک نیست، اما تغییر واقعی را به ارمغان می‌آورد.
نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا