
قسمت اول سریال «هزار و یک شب»، که به واسطه بازیگرانش به «پرستارهترین سریال نمایش خانگی» معروف شده، روز دوشنبه ۱۰ آذرماه روی آنتن رفت و با ایجاد تعلیق قوی، نویدبخش یک اثر حسابشده است.
ساختار روایی دوگانه و معرفی معماها
داستان با یک پردهبرداری اسطورهای در جهان «هزار و یک شب» آغاز میشود که در آن یکی از خادمان پادشاه اعدام میگردد. بلافاصله، روایت به دنیای معاصر ایران منتقل شده و بر یک خانواده متمرکز میشود که با چند بحران همزمان دست و پنجه نرم میکنند:
- بحران خبرنگار (دختر بزرگتر): این دختر که مشغول حرفه روزنامهنگاری است، درگیر پروندهای مرموز درباره گم شدن دخترانی است که اقدام به خودکشی کردهاند. او سرنخ اصلی پرونده را از یک مرکز رواندرمانی به دست میآورد و در کمال تعجب به فردی میرسد که از قبل او را میشناخته است.
- بحران مالی پدر: پدر خانواده به دلیل بدهیهای سنگین تحت فشار است تا یکی از دختران خود را به عقد رقیب مالیاش دربیاورد. او در تلاش است تا هر دو دختر را از ایران خارج کند.
- ماجرای دانشجو: داستان دانشجوی لجبازی که به دلیل مسخره کردن اساتید تعلیق میشود، به خط اصلی روایت وصل میشود؛ چرا که او دوست صمیمی دختر کوچکتر خانواده است (همان دختری که پدرش برای صاف کردن بدهیها تحت فشار برای ازدواج اوست).
نقاط قوت قسمت اول
قسمت اول بیشتر بر معرفی و ایجاد ارتباط میان این شخصیتها و خطوط داستانی مجزا متمرکز بود. نکته کلیدی در معمای گمشدگان، مراجعه همگی آنها به یک مرکز رواندرمانی و نشت اطلاعات از آنجاست. همچنین، افشای نهایی قسمت اول مبنی بر اینکه دزد دختران گمشده همان فردی است که خبرنگار مدتها با او در ارتباط بوده، تعلیق را به اوج میرساند.
چشمانداز و انتظارات
مصطفی کیایی، کارگردان، موفق شده است با ایجاد فضایی مرموز، یک قصه پرتعلیق بسازد. هرچند که هنوز ارتباط بین دنیای اسطورهای آغازین و خط داستانی معاصر شکل نگرفته است، اما همان سکانسهای ابتدایی نوید یک کار دقیق را میدهند.
با توجه به پخش همزمان سریال در ایران و ترکیه، انتظارات از سطح جلوههای ویژه بالا خواهد بود. اکنون باید دید که آیا این اثر میتواند فضای اسطورهای غنی قصههای ایرانی-هندی را به شکلی شایسته خلق کند یا خیر و این امر نیازمند تماشای قسمتهای بعدی است.



