چرا سریال Say Nothing شایسته تقدیر در جوایز امی بود؟

در حالی که سریالهای “پنگوئن” و “نوجوانی” در میان نامزدهای جوایز امی ۲۰۲۴ قرار گرفتند، سریال Say Nothing از شبکه FX، شایسته تقدیر بود اما نادیده گرفته شد. این درام پرقدرت، اقتباسی از کتاب پرفروش پاتریک رادن کیف، نه تنها یکی از بهترین سریالهای محدود سال بود، بلکه اثری ماندگار و مهم در تاریخ تلویزیون به شمار میرود.
داستانی از آرمانگرایی، انقلاب و پشیمانی
Say Nothing ساخته جاشوا زتومر، داستان چندین دهه از زندگی جمهوریخواهان جوان ایرلندی، بهویژه دولورس و ماریان پرایس را روایت میکند. لولا پتیکرو و هیزل دوپ در نقش جوانی و مکسین پیک و هلن بهان در نقش بزرگسالی، بازیهای درخشانی ارائه میدهند.
آنچه در ابتدا به عنوان مبارزهای آرمانگرایانه برای اتحاد ایرلند آغاز میشود، به سرعت به ورطه خشونت، خیانت و آسیبهای روحی جبرانناپذیر کشیده میشود. سریال از به تصویر کشیدن چهرهای قهرمانانه از IRA خودداری میکند و در عوض، هزینههای گزاف جنگ را – هم برای مبارزان و هم برای قربانیان بیگناه – به نمایش میگذارد.
Say Nothing در هسته خود، معمای یک قتل را نیز دنبال میکند: ماجرای ژان مککانویل، مادر بیوهای که ده فرزند داشت و توسط IRA ربوده و به اتهام جاسوسی به قتل رسید. ناپدید شدن او و سکوت دههها پیرامون این ماجرا، استعارهای تکاندهنده از زخمهای التیامنیافته ایرلند شمالی است.
چرا امی در این مورد اشتباه کرد؟
علیرغم نامزدی در بخش بهترین فیلمنامه، سریال Say Nothing به طرز عجیبی در بخش بهترین سریال محدود نادیده گرفته شد. عجیبتر از آن، چشمپوشی از بازیگران فوقالعاده آن، به ویژه پتیکرو، دوپ و آنتونی بویل (در نقش برندان هیوز، رهبر IRA) است. چطور ممکن است یک سریال جنایی واقعگرایانه مانند “هیولاها: داستان لایل و اریک منندز” بر این حماسه تاریخی دقیق و پخته پیشی بگیرد؟
شاید پاسخ در این باشد که Say Nothing تصویری ساده از قهرمانان و شرورها ارائه نمیدهد – بلکه تنها انسانهای آسیبدیده را نشان میدهد که در چرخهای از خشونت گرفتار شدهاند. این سریال بیننده را وادار میکند تا با سؤالات دشواری مواجه شود:
- مبارزه برای یک آرمان شکستخورده چه معنایی دارد؟
- آیا میتوان با دستان آلوده به خون زندگی کرد؟
- وقتی جنگ تمام میشود، چگونه میتوان زندگی جدیدی از دل ویرانیها ساخت؟
اقتباسی استادانه
کتاب کیف به خودی خود اثری ارزشمند در زمینه روزنامهنگاری تحقیقی بود، اما اقتباس تلویزیونی با بازیهای خیرهکننده، فیلمنامهای هوشمندانه و موسیقی متنی بینقص (شامل آهنگهای پانک بلفاستی از Rudi و موسیقی فولک لورا مارلینگ) آن را یک پله فراتر برد. کارگردانی، بهویژه در قسمتهایی مانند “سرزمین رمز عبور، چشمک و تایید”، به خوبی تعلیق، طنز تلخ و واقعگرایی ویرانگر را در هم میآمیزد.
حکم نهایی