
فیلم «First Blood» محصول ۱۹۸۲ سالهاست میان دو برداشت متفاوت گرفتار مانده است؛ برخی آن را یک اکشن کلاسیک ساده میدانند و برخی دیگر اثری عمیق درباره زخمهای روانی سربازان بازگشته از جنگ. حقیقت اما این است که این فیلم اقتباسی از ،رمان دیوید مورل، ترکیبی از هر دو است.
در حالی که شخصیت جان رامبو بعدها در دنبالهها به یک قهرمان تمامعیار و تیربار بهدست تبدیل شد، در فیلم اول چهرهای انسانیتر و چندلایهتر دارد؛ سربازی ویتنامدیده که در بازگشت به خانه با جامعهای روبهرو میشود که برای آن جنگیده بود، اما حالا طردش میکند.
رامبو در این فیلم کسی را مستقیم نمیکشد؛ او از چنگ پلیس شهر کوچکی که با خشونت با او برخورد میکنند، به جنگلهای واشینگتن (در واقع کانادا) پناه میبرد و تنها از خود دفاع میکند.
فیلم، در کنار صحنههای اکشن چریکی، تلاش میکند انتقادهای اجتماعی و پیامهای تلخ رمان را درباره تأثیرات جنگ ویتنام حفظ کند؛ از بیماری ناشی از عامل نارنجی گرفته تا فلشبکهای شکنجه و فروپاشی روانی رامبو در پایان فیلم.
اما منشأ این ترکیب عجیب اکشن و نقد اجتماعی، نه تغییرات هالیوودی، بلکه الهامات واقعی و دردناک نویسنده بود.
الهام نخست: سرباز آواره در سریال Route 66
دیوید مورل هنگام نگارش رمان، تحت تأثیر یک اپیزود از سریال دهه ۶۰ Route 66 قرار داشت؛ قسمت «پنجاه مایل تا خانه» که در آن سربازی تازه از ویتنام بازگشته، نمیتواند ذهنیت جنگیاش را کنار بگذارد. مورل بعدها فهمید همین شخصیت، پایه ایده رامبو بوده است.
سریال Route 66 با ترکیب «اکشن نفسگیر و موضوعات جدی» الهامبخش اصلی مورل برای ورود به دنیای نویسندگی بود. همین رویکرد بعدها در «اولین خون» نیز دیده شد.
الهام دوم: پرآوازهترین سرباز جنگ جهانی دوم
الهام مهم دیگر اودی مورفی، قهرمان اسطورهای جنگ جهانی دوم بود؛ سربازی که با شجاعت افسانهایاش مدال افتخار گرفت، اما در بازگشت از جنگ با کابوسها، ترسها و PTSD شدید دستوپنجه نرم میکرد. مورفی شبها با اسلحه زیر بالش میخوابید و گاهی در خواب تیراندازی میکرد.
مورل با مواجهه با دانشجویان کهنهسرباز در کلاسهای دانشگاه، واقعیتهای تلختری از رنجهای پس از جنگ شنید. آنچه امروز PTSD مینامیم، آن زمان فقط «شوک گلولهباران» بود.
ترکیب این تجربیات، همراه با مشاهده خشونت اعتراضات سال ۱۹۶۸ شیکاگو، جرقه داستانی را زد:
اگر یکی از آن معترضان، سربازی فوقالعاده آموزشدیده، زخمی و خشمگین مانند اودی مورفی بود چه؟
این پرسش، آغاز تولد «رامبو» بود.
تغییرات استالونه و مسیر فیلم
وقتی سیلوستر استالونه به پروژه پیوست، تنها به شرطی قبول کرد که بتواند فیلمنامه را بازنویسی کند. او رامبو را مهربانتر و بیگناهتر کرد و صحنههای قتل مستقیم را حذف نمود تا شخصیت به مخاطب نزدیکتر شود.
حتی بخشهایی از دیالوگها و اغراقهای اکشنی را حذف کرد—مانند صحنه طنزآمیزی که رامبو میخواست به یک جغد شلیک کند! استالونه ابتدا نگران بود نقش رامبو حرفهاش را نابود کند، اما فیلم موفق شد.
«اولین خون»؛ متفاوتترین اثر فرانچایز
فیلم در سال ۱۹۸۲ با بودجه ۱۴ میلیون دلاری بیش از ۱۲۵ میلیون دلار فروش داشت و نقدها را با ترکیب اکشن ۸۰ میلادی و مضمون اجتماعی تلخ غافلگیر کرد. بسیاری از پیامهای رمان مورل درباره زخمهای جنگ، احساس بیگانگی سربازان و بحران هویت، برای اولین بار با این فیلم به مخاطب جهانی رسید.
دنبالهها اما از این فضای انسانی فاصله گرفتند و رامبو به قهرمان شکستناپذیر دهه ۸۰ بدل شد.
با این حال «اولین خون» همچنان تنها فیلمی است که روح اصلی رمان و الهامات واقعی نویسنده را حفظ کرد—ترکیبی از هیجان ناب و تراژدی انسانی.
این همان روحی بود که مورل سالها قبل با دیدن Route 66 و داستانهای واقعی سربازان زخمخورده در ذهنش پروراند و نهایتاً به یکی از نمادینترین ضدقهرمانهای تاریخ سینما تبدیل شد: جان رامبو.








