نقد و بررسی

تکرار یک تاریخ 20 ساله: چرخه باطل خلاقیت در مارول!

داستان موفقیت و سقوط مارول، الگویی تکراری را در طول دو دهه گذشته دنبال کرده است؛ چرخه‌ای که اکنون، به نظر می‌رسد دنیای سینمایی مارول (MCU) نیز در آستانه تکرار آن است. این دور باطل نه در گیشه، بلکه در خلاقیت داستان‌سرایی و تلاش بی‌پایان برای «ساده‌سازی» دنیای بیش از حد پیچیده شده، ریشه دارد.

«آلتیمیتس»: الگوی موفقیت و سرچشمه MCU

در سال ۲۰۰۰، جو کواسادا، سردبیر وقت مارول، با درک اینکه خوانندگان جدید در مقابل پیچیدگی بی‌پایان کمیک‌های اصلی تسلیم شده‌اند، تصمیم جسورانه‌ای گرفت: خلق یک خط داستانی کاملاً جدید به نام (Ultimates).

این مجموعه، که شامل عناوین محوری مانند (Ultimate Spider-Man) و (Ultimate X-Men) بود، با الهام مستقیم از فضای هالیوودی و مدرن، داستان‌هایی نو برای مخاطب امروزی نوشت. موفقیت این کمیک‌ها تنها به فروش محدود نشد؛ بلکه به یک الگوی اقتباسی تبدیل شد. بسیاری از ایده‌های اصلی MCU – از جمله:

  • سیاه‌پوست شدن نیک فیوری (با الهام از ساموئل ال. جکسون).
  • عضویت هاک‌آی و بلک ویدو در شیلد.
  • منشأ قدرت هالک (تلاش ناموفق برای بازسازی سرم ابرسرباز).
  • حضور بیگانگان چیتاوری در حمله به نیویورک.

… مستقیماً از مجموعه (The Ultimates) به فیلم‌ها منتقل شدند. در واقع، این خط داستانی نه تنها مسیر شکل‌گیری MCU را هموار کرد، بلکه خوراک اصلی دو فاز ابتدایی آن را فراهم آورد.


فروپاشی آلتیمیتس و تکرار تاریخ در MCU

جالب اینجاست که سرنوشت غم‌انگیز (Ultimates)، به نوعی پیشگوی آینده دنیای سینمایی مارول است. همانند MCU، این مجموعه نیز پس از سال‌ها موفقیت، تحت فشار فزاینده پیچیدگی روایت خود فروپاشید. با انتشار کمیک ضعیف (Ultimatum)، این خط داستانی نهایتاً در سال ۲۰۱۵ با رویداد (Secret Wars) به پایان رسید تا مارول بتواند نفس تازه‌ای بکشد.

امروز، پس از یک دهه حکمرانی بی چون و چرای MCU و خلق یک دنیای چندجهانی (Multiverse) گیج‌کننده، تاریخ در حال تکرار است. داستان‌ها آن‌قدر به هم گره خورده و پیچیده شده‌اند که گویا دیگر برای مخاطب عادی قابل پیگیری نیستند. در واکنش، گزارش‌ها حاکی از تصمیم دیزنی و کوین فایگی برای اجرای یک بازسازی (Reboot) بزرگ است.

این بازسازی شامل تغییرات اساسی در خطوط داستانی و احتمالا جایگزینی بازیگران شخصیت‌های محبوبی چون «مرد آهنی» در آینده خواهد بود. هدف، همان هدف سال ۲۰۰۰ است: تزریق خلاقیت تازه و ساده‌سازی روایت برای جذب دوباره توجه میلیون‌ها مخاطبی که از دنبال کردن این دنیای پیچیده خسته شده‌اند.

با این حال، تجربه نشان می‌دهد این اقدام، تنها آغازگر یک دور باطل جدید است. مارول توانایی فوق‌العاده‌ای در ایجاد داستان‌های تازه دارد، اما در حفظ آن تازگی و جلوگیری از انباشت بیش از حد روایت‌های خود ناتوان است. به نظر می‌رسد این کمپانی حداقل یک ربع قرن است که میان تجدید حیات و پیچیدگی مفرط در نوسان بوده و متأسفانه، به جای حل این مشکل ساختاری، تنها به راه‌حل‌های مقطعی بازسازی روی می‌آورد.

جمع‌بندی

تاریخ ۲۰ ساله مارول نشان می‌دهد این شرکت در یک چرخه باطل خلاقیت گرفتار شده است: ابتدا با خلق دنیاهای ساده‌شده و جذاب (مانند کمیک‌های آلتیمیتس) به موفقیت می‌رسد، اما به تدریج با افزودن لایه‌های پیچیده‌تر، همانند سازی چندجهانی در MCU، مخاطبان عام را سردرگم می‌کند. سپس ناگزیر به بازسازی و ساده‌سازی مجدد روی می‌آورد. این الگو حاکی از یک ضعف ساختاری در مدیریت بلندمدت فرنچایزهاست – مارول در خلق داستان‌های نوآورانه مهارت دارد، اما در حفظ تعادل میان عمق روایی و دسترسی‌پذیری برای مخاطبان گسترده ناتوان است.
نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا