نقد و بررسی

نقد و بررسی فصل سوم Monster و جدال آن با تناقض خشونت!

فصل سوم از مجموعه آنتولوژی «هیولا: داستان اد گین» (Monster: The Ed Gein Story)، که هم‌اکنون از طریق سرویس نتفلیکس در دسترس است، با هدف نمایش تأثیر جنایت‌های واقعی اد گین بر فرهنگ سینمای وحشت تولید شده، اما در اجرا با انتقادات جدی روبرو شده است.

منتقدان معتقدند که این فصل در تلاش برای برقراری ارتباط میان خشونت‌های واقعی گین و الهام‌گیری فیلم‌های کلاسیک وحشت مانند «روانی» (Psycho) و «کشتار با اره‌برقی در تگزاس»، در دام تکرار و افراط در نمایش صحنه‌های خشونت‌آمیز خود گین می‌افتد.

تناقض محتوایی و روایت ناهمگون

یکی از نقاط کانونی سریال، روایت هم‌زمان جنایت‌های وحشتناک گین در زیرزمین خانه‌اش و واکنش‌های صنعت سینما به مقوله خشونت است. در بخش‌های مربوط به صنعت سینما، شخصیت آلفرد هیچکاک (با بازی تام هالندر) از فشارهای استودیوها برای افزایش میزان خون و محتوای جنسی در فیلم‌ها انتقاد می‌کند و تماشاگران را نیز به دلیل تقاضای این نوع خشونت تحقیر می‌کند.

با این وجود، مشکل اصلی سریال اینجاست که خود آن نیز بارها به صحنه‌های طولانی و تکراری خشونت‌آمیز گین با قربانیان زنده و اجساد می‌پردازد و در نتیجه، از هدف اصلی نقد اجتماعی فاصله می‌گیرد.

نقد و اشکالات ساختاری

  • ناقص بودن شخصیت‌های مکمل: شخصیت‌های فرعی مانند آدلین، که بر اساس افراد واقعی ساخته شده‌اند، به شکلی ناقص و گاهی نادرست به تصویر کشیده شده‌اند و این امر پیام نهایی سریال درباره همدلی و نقد اجتماعی را زیر سوال می‌برد.
  • پایان‌بندی ناموفق: پایان‌بندی فصل سوم با دو توالی خیالی طولانی و ساده‌سازی مشکلات گین به یک قرص محدود می‌شود، که برای مخاطب رضایت‌بخش نیست.

منتقدان بر این باورند که نقد اصلی سریال— مبنی بر اینکه خشونت و شهوت افراطی در سینما و جامعه دست‌به‌دست هم می‌دهند— در حالی که خود اثر نیز از همین ابزارهای افراطی استفاده می‌کند، متناقض و ناکام به نظر می‌رسد.

اثری با هدفی بلندپروازانه، اما اجرایی متناقض

فصل سوم از مجموعه «هیولا: داستان اد گین» با طرح یک پرسش جسورانه آغاز می‌کند: «آیا صنعت سینما با بهره‌گیری از جنایت‌های واقعی، به عادی‌سازی خشونت دامن می‌زند؟» متأسفانه، این اثر در میانه راه، مسیر خود را گم می‌کند و به دام همان الگوهایی می‌افتد که قصد نقدشان را داشت.

نقاط قوت:

  • ایدهٔ مفهومی هوشمندانه: پیوند زدن جنایت‌های اد گین به خاستگاه فیلم‌های کلاسیک وحشت مانند «روانی» و «کشتار با اره‌برقی در تگزاس»، ایده‌ای تازه و قابل تأمل است.

  • نقش آفرینی تام هالندر در نقش هیچکاک: نمایش تقابل هیچکاک با استودیوها برای مهار خشونت، از بخش‌های درخشان اثر است.

نقاط ضعف:

  • تناقض محتوایی فاجعه‌بار: سریال از یک سو خشونت گرافیکی و صحنه‌های کشتار را به شکلی افراطی به تصویر می‌کشد و از سوی دیگر، همان خشونت را در سینما محکوم می‌کند. این دوگانگی، پیام اثر را به کلی خنثی می‌سازد.

  • شخصیت‌پرداری ناقص: شخصیت‌های مکمل مانند آدلین، آن‌قدر سطحی و کلیشه‌ای پرداخت شده‌اند که بیننده را به درک motivations و دردهایشان ناتوان می‌گذارند.

  • پایان‌بندی ضعیف: نتیجه‌گیری سریال با تمرکز بر «یک قرص» به عنوان عامل تمام جنایت‌های گین، نه تنها ساده‌انگارانه است، بلکه توهین به هوش مخاطب محسوب می‌شود.

جمع‌بندی نهایی

«هیولا: داستان اد گین» نمونهٔ بارک اثر هنری است که در میانهٔ راه، رسالت خود را فراموش می‌کند. به جای ارائهٔ نگاهی تحلیلی به رابطهٔ جامعه، خشونت و سینما، به اثر دیگری در ژانر وحشت تبدیل می‌شود که تنها بر دامنهٔ هیولاهای واقعی می‌افزاید. این فصل نه تنها به پرسش اصلی خود پاسخی نمی‌دهد، بلکه به دلیل فقدان انسجام روایی و افراط در خشونت، در نمرهٔ D- متوقف می‌ماند.
نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا